۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱۲

همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار کو
همچو قدت سرونازی نازنین رفتار کو

ای چو گل در پرده ما را قوت صبر از کجا
ور گشایی پرده از رخ طاقت دیدار کو

زاهدان بیخبر منصور را بردار عشق
سنگباران میکنند اما کسی بردار کو

در شب تاریک خورشیدست شمع روی تو
بهر بیداران ولیکن دیده بیدار کو

من که از سودای زلفت کافری دیوانه ام
عارم از زنجیر آید حلقه زناز کو

سرو من گر نسبت قدت به نیشکر کنند
نیشکر را در زبان شیرینی گفتار کو

اهلی از بیداد خوبان چند میگویی سخن
سودت ای بسیار گو زین گفتن بسیار کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.