هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و جفای معشوق میگوید. او از غم و اندوهی که معشوق بر او تحمیل کرده سخن میگوید و بیان میکند که چگونه این عشق او را پیر و ناتوان کرده است. همچنین، شاعر به مستی و سرمستی معشوق اشاره میکند و از این که خود در این میانه تنها و دورافتاده است، شکوه میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و غمانگیز است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۲۱۳
گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او
تا نرود سر ز دست دست ندارم از او
هرکه نشد غرق خون ره نبرد کز غمش
من بچه باران ترم زیر چه بارم از او
در غم آن نوجوان پیر شدم از وفا
ناوک چشم اینزمان چشم ندارم از او
نرگس مستش که شد ساقی بزم همه
عالمی از وی خوشان من بخمارم از او
مانع وصل حبیب بیخودی اهلی است
یار بمن در میان من بکنارم از او
تا نرود سر ز دست دست ندارم از او
هرکه نشد غرق خون ره نبرد کز غمش
من بچه باران ترم زیر چه بارم از او
در غم آن نوجوان پیر شدم از وفا
ناوک چشم اینزمان چشم ندارم از او
نرگس مستش که شد ساقی بزم همه
عالمی از وی خوشان من بخمارم از او
مانع وصل حبیب بیخودی اهلی است
یار بمن در میان من بکنارم از او
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.