هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق شدید خود به معشوق و رنج فراق سخن میگوید. او از خداوند میخواهد که راهی به سوی دیدار معشوق نشانش دهد و از رحمت و لطف او برای گشایش مشکلاتش کمک میطلبد. شاعر با وجود غم و اندوه، با امید و همت به زندگی ادامه میدهد و تنها آرزویش دعای خیر برای معشوق است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۲۱۴
بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو
چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو
فراق روی تو کرده است حالم آشفته
مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو
تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش
مگر که باز برم ره بنور طلعت تو
غم غریبی و اندوه روزگار بلاست
ولیک میگذرانم زیمن همت تو
چو غنچه ام گرهی درد دلست و میخواهم
که کار من بگشاید نسیم رحمت تو
بجز نسیم که پیشت گهی گذر دارد
که عرض حاجت ما میکند بحضرت تو
متاب بهر خدا از نیاز اهلی روی
که نیستش غرضی جز دعای دولت تو
چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو
فراق روی تو کرده است حالم آشفته
مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو
تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش
مگر که باز برم ره بنور طلعت تو
غم غریبی و اندوه روزگار بلاست
ولیک میگذرانم زیمن همت تو
چو غنچه ام گرهی درد دلست و میخواهم
که کار من بگشاید نسیم رحمت تو
بجز نسیم که پیشت گهی گذر دارد
که عرض حاجت ما میکند بحضرت تو
متاب بهر خدا از نیاز اهلی روی
که نیستش غرضی جز دعای دولت تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.