هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فداکاری خود برای معشوق سخن میگوید. او از جفاها و رنجهای عشق شکایت دارد، اما با وجود همه اینها، همچنان عاشق و فداکار باقی میماند. شاعر از زیبایی و صفای معشوق میگوید و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جای او را بگیرد. او حتی حاضر است سگ کوی معشوق باشد و از غبار پای او چشمهایش را بشوید. در نهایت، شاعر تأکید میکند که همه رنجها را به خاطر معشوق تحمل میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'سگ کوی او' ممکن است نیاز به توضیح و تفسیر داشته باشند که برای گروههای سنی پایین مناسب نیست.
شمارهٔ ۱۲۱۹
بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز جفای او
ز هلاک من چه زیان فتد من و صد چو من بفدای او
غم گلرخی که مرا بود همه عمر از آن نشود کهن
که هزار اگر گل نو بود نرسد یکی بصفای او
ببهانه یی که دلم طپد سخنی کنم بطبیب خود
نه غلط که گر نگهی کند بطپد دلم بهوای او
چه بود اگر سگ کوی او سوی چشم من گذری کند
که بشوید آب دو دیده ام ز غبار ره کف پای او
چه شکایت از دگران کنم چو بلای من دل اهلی است
بخدا که من ستم بتان همه میکشم ز برای او
ز هلاک من چه زیان فتد من و صد چو من بفدای او
غم گلرخی که مرا بود همه عمر از آن نشود کهن
که هزار اگر گل نو بود نرسد یکی بصفای او
ببهانه یی که دلم طپد سخنی کنم بطبیب خود
نه غلط که گر نگهی کند بطپد دلم بهوای او
چه بود اگر سگ کوی او سوی چشم من گذری کند
که بشوید آب دو دیده ام ز غبار ره کف پای او
چه شکایت از دگران کنم چو بلای من دل اهلی است
بخدا که من ستم بتان همه میکشم ز برای او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.