۱۶۳ بار خوانده شده
سهل است نقد دین و دل گر صرف شد در کوی تو
زانها که گوید جان من جانها فدای روی تو
در بت پرستی کافرم در عشقبازی کج نظر
گر قبله جانم بود غیر از خم ابروی تو
ای نوغزال مشکبو جانم ز بویت تازه شد
گر زنده اند از جان کسان من زنده ام از بوی تو
هرچند از من میرمد آن آهوی چشم سیه
دزدیده می بیند مرا ای من سگ آهوی تو
خلقی ز حسرت مینهد سر بر سر زانوی خود
یارب که باشد کو نهد سر بر سر زانوی تو
ای آفتاب عاشقان باشد که باری بنگرم
شخص نزار خویشرا چون ماه نو پهلوی تو
اهلی که از عکس رخت روشن بود آیینه اش
نقشی نبندد در دلش جز صورت دلجوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
زانها که گوید جان من جانها فدای روی تو
در بت پرستی کافرم در عشقبازی کج نظر
گر قبله جانم بود غیر از خم ابروی تو
ای نوغزال مشکبو جانم ز بویت تازه شد
گر زنده اند از جان کسان من زنده ام از بوی تو
هرچند از من میرمد آن آهوی چشم سیه
دزدیده می بیند مرا ای من سگ آهوی تو
خلقی ز حسرت مینهد سر بر سر زانوی خود
یارب که باشد کو نهد سر بر سر زانوی تو
ای آفتاب عاشقان باشد که باری بنگرم
شخص نزار خویشرا چون ماه نو پهلوی تو
اهلی که از عکس رخت روشن بود آیینه اش
نقشی نبندد در دلش جز صورت دلجوی تو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.