۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۱

تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو
خاموش که حرفی نجهد از دهن تو

شیرین دهنا، چون همه وصل است ز خسرو
خود را بچه خرسند کند کوهکن تو

تا کفر سر زلف تو باقی بود ای بت
مشکل که مسلمان شود این برهمن تو

بر برگ گل از باد سحر قطره شبنم
سیماب شود گر نگرد سیم تن تو

هیهات که یعقوب رسد سوی تو یوسف
کو باد که بویی برد از پیرهن تو

اهلی کفنت لاله صفت هرکه شکافد
یابد جگر سوخته یی در کفن تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.