۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۳

آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو
و آن مستی محبت و آن اضطراب کو

گیرم که روی گل نگرم از هوای دوست
آن شیوه و کرشمه و ناز و عتاب کو

گلشن همان و مرغ همان شاخ گل همان
گلبانگ شوق و مستی عهد شباب کو

گر مدعی ز عشق زند لاف همچو من
کنج محبت و دل و جان خراب کو

خواب از خیال آن مژه در دیده نیستم
در دیده یی که خار بود جای خواب کو

من مست و بیخود از بت و نامم خداپرست
زین قصه گر سیوال کنندم جواب کو

در آتشم هنوز از آن شب که آن حریف
شد مست ناز و گفت که اهلی کباب کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.