۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۶

مشتی مگسانیم سپند شکر تو
ما را بچه رانند رقیبان ز بر تو

از دیده بدل رفتی و نزدیک هلاکم
بازآ که بسی دور کشید این سفر تو

بفرست بمن بوی خود ای یوسف مصری
کز رشگ عزیزان ندهندم خبر تو

ایکعبه جان روی من از قبله بگردد
گر قبله حاجت بودم غیر در تو

هرچند که من پیرم و تو نخل جوانی
پیش آی که دستی بزنم در کمر تو

خورشید رخا، هستی خود باز ندیدم
تا ذره صفت دور شدم از نظر تو

اهلی چو نماند از غم او در جگرت آب
حیران لب خشکم و این چشم تر تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.