۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۸

بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ازو
خشک برجا مانده ام چون صورت دیوار ازو

او که از لب زنده سازد مرده را همچون مسیح
ضعف طالع بین که من چون مانده ام بیمار ازو

با چنین عزت که آن سلطان خوبان را بود
میبرد یوسف خجالت بر سر بازار ازو

قاصدم گفت آنپری در کشتنت گوید سخن
جان دهم صدبار اگر این بشنوم یکبار ازو

مرده را گر جان دهد اهلی نمیباشد عجب
معجز حسن است و من این دیده ام بسیار ازو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.