۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۹

بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او
پهلوی هر که نشینیم بسوزد دل او

جان من مایل آن لاله رخ از داغ دل است
نیست چون شاخ گل از باد هوا مایل او

مشکلی از لبت ای غنچه دهان دارد دل
به یکی خنده شیرین بگشا مشکل او

سگ او خوابگهش کعبه آن کوی بود
بخت بیدار که دارد چو سگ مقبل او

خال ابروی ترا کوکب بختست بلند
کز سعادت شده اوج مه نو منزل او

خالی از داغ دلی لاله صفت کی باشد
عاشق سوخته گل گل ندهد از گل او

غیر حسرت دل اهلی نشدش حاصل هیچ
آه ازین حسرت و وای از دل بیحاصل او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.