۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳۲

ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ تو
بسته راه زندگی بر من دهان تنگ تو

نیمه جانی کز کف خوبان برون آورده ام
چون کنم دیگر که بیرون آورم از چنگ تو

در عتابی با من و آهسته می خندد لبت
وه چه دلجویی بمیرم پیش صلح و جنگ تو

سوختم از شوق تو بر من دلت رحمی نکرد
آه از این بیرحمی و وای از دل چون سنگ تو

بر قد خوبان نظر هر چند اهلی میکند
کس ندارد اعتدال قد شوخ و شنگ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.