۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳۴

من بنده صبا که دهد عرض رای تو
کز عرض بند گیست مرادم دعای تو

جای تو بود دیده شب زنده دار من
باز آکه هیچکس ننشیند بجای تو

آن آفتاب مهر فزایی که همچو من
ذرات کاینات بود در هوای تو

غافل مشو ز حال گدایی که دایمش
دست دعا گشاده بود از برای تو

اهلی که جان بپای تو میداد روز وصل
گر کشته در فراق تو گردد فدای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.