هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی ناشی از آن میگوید. او از درد دل و رنجهای عشق سخن میگوید و بیان میکند که چگونه عشق او را از خود بیخود کرده است. همچنین، از جفا و تیرهای عشق شکایت میکند و نشان میدهد که چگونه دلش را از دست داده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'خوناب دل' و 'تیر جفا' ممکن است برای کودکان مناسب نباشند.
شمارهٔ ۱۲۳۸
خوش حالتی است پیش تو از می خوشان شده
دل با تو در حکایت و خود از زبان شده
فریاد از این نمک که نظر تا فکنده ام
خوناب دل ز گوشه چشمم روان شده
ایمن مباش از من دیوانه ای رفیق
کان بیخودی که بودمرا بیش از آن شده
چون کام خویش یابم از آن لب که هر گهم
او در کنار آمد و من از میان شده
اهلی بزخم تیر جفا دل بنه که باز
دل داده ایم از کف و تیر از کمان شده
دل با تو در حکایت و خود از زبان شده
فریاد از این نمک که نظر تا فکنده ام
خوناب دل ز گوشه چشمم روان شده
ایمن مباش از من دیوانه ای رفیق
کان بیخودی که بودمرا بیش از آن شده
چون کام خویش یابم از آن لب که هر گهم
او در کنار آمد و من از میان شده
اهلی بزخم تیر جفا دل بنه که باز
دل داده ایم از کف و تیر از کمان شده
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.