هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از مستی و عشق سخن میگوید و از جدایی و غم یار شکایت دارد. او از دست دادن دین و دل به شراب و معشوق و ساقی اشاره میکند، اما با این حال از این وضعیت ناراضی نیست. همچنین، او امیدوار است که باد غبار وجودش را بلند کند، چرا که در راه یار مانند خاک پست شده است. در پایان، قد اهلی از غم یار خمیده شده و کشاکش اجل در پی شکست او است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است و همچنین اشارههایی به مستی و شراب دارد که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۲۳۹
خوش آنکه بودمه من زباده مست شده
فکنده دست ز دوش من و ز دست شده
چو کام از آن لب میگون دلم مست یافت
چنان خوشست بمستی که می پرست شده
اگر چه دین و دلم شد شراب و شاهد و ساقی
چرا ملول نشینم چو هر چه هست شده
مگر غبار مرا سر بلند سازد باد
چنین که در ره یارم چو خاک پست شده
خمیده شد چو کمان قد اهلی از غم یار
کشاکش اجلس در پی شکست شده
فکنده دست ز دوش من و ز دست شده
چو کام از آن لب میگون دلم مست یافت
چنان خوشست بمستی که می پرست شده
اگر چه دین و دلم شد شراب و شاهد و ساقی
چرا ملول نشینم چو هر چه هست شده
مگر غبار مرا سر بلند سازد باد
چنین که در ره یارم چو خاک پست شده
خمیده شد چو کمان قد اهلی از غم یار
کشاکش اجلس در پی شکست شده
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.