۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴۱

اگر چه عشق نکویان جراحتست همه
جراحتست که در سینه راحتست همه

وصال گل طلبی بخت باید ای بلبل
مگو که کار بعقل و فصاحتست همه

قدت نه سرو که ناز و کرشمه است تمام
رخت نه ماه که حسن و ملاحتست همه

چه عارضست و چه حسنست این تعالی الله
چو صبح اهل سعادت صباحتست همه

زبان طعن رقیبان بسوخت اهلی را
هلاک مردن جسم و جراختست همه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.