۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴۴

رسید مست من از می برخ گل افکنده
رخی و صد گل خوبی لبی و صد خنده

کلاله بسته و چون گل گشاده پیشانی
زرشک او مه تو چین بچهره افکنده

گشاده از مه ابرو چو حلقه کعبه
در امید بروی هزار درمانده

کسیکه کشته خوبان نشد چه میداند
که زهر چشم بتان مرده میکند زنده

چو مه بر آمده از صورتی که از شرمش
فرو رود بزمین آفتاب تابنده

بجمله ملتفت اما تغافلش با من
تفافلی بهزار التفات ارزنده

سر نیاز نهادم بسجده آن بت
که ای بحسن خداوند و ما همه بنده

همیشه خلعت حسن تو تازه باد چو گل
ولی زیاد مبر اهلی کهن ژنده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.