۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴۳

خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده
چکنم که این حکایت جگرم کباب کرده

که نمود (می) بجامش که ز غم بسوخت جانم
ز که بود این خرابی که مرا خراب کرده

ز زلال جان شیرین می اوست در دل من
بشراب تلخ مردم بچه رو بتاب کرده

بکجا کشید ساغر بکه شد حریف یا رب
که دل مرا بصد غم گرو عذاب کرده

مشنو ز غیر اهلی که شب آنحریف می زد
بکمان آنکه حسنش همه روز خواب کرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.