۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴۶

تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کرده
شهید عشق ترا شست و شو بخون کرده

جنون عشق اگر نیست چرخ مجنون را
بتهمت غلط افسانه در جنون کرده

به دوش من نهد ایام هر کجا باریست
قضابخانه گردون مرا ستون کرده

چراغ مجلس مستان شب نشین بودم
مرا غم تو چو شمع سحر زبون کرده

زبان کلک گرفتم حدیث خطت گفت
حکایت دهنت را ندیده چون کرده

بیان نامه سیاهی حکایت اهلی است
که عمر در سر افسانه و فسون کرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.