۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵۲

جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیرم به
که چون دور از تو خواهم ماند باری گر بمیرم به

روا باشد که چون یادت دهند از حال من گویی
گذاریدش که گر هرگر نیاید ضمیرم به

شدم دیوانه از شوقت جهان خواهم زدن برهم
بزنجیرای پری رخسار اگر سازی اسیرم به

ز خوبان دیدم ناگه برآید سر بشیدایی
اگر در کنج محنت سر ز زانو برنگیرم به

ببرم من منه اهلی عبیر وعود بر آتش
چو دل میسوزد از بویش ز صد عود و عبیرم به
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.