۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵۷

نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده
صد چو آن طوفان در آب دیده ما گم شده

شهسوارا، تا تو جولان میکنی بر رخش ناز
بس سر پاکان که خاک راه و زیر سم شده

تند میرانی و بس کز هر طرف آهیست گرم
مرکبت غرق عرق از فرق سر تا دم شده

سوختم تا شب سگش را خفته دیدم بر زمین
بهر او خاکستر من بستر قاقم شده

پیش رندان قصه قارون مگو در میکده
زانکه صد قارون نهان در پای خاک خم شده

میرمد آهوی چشم مست او از مردمان
زان سبب اهلی چو مجنون وحشی از مردم شده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.