۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶۸

دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل سیه
گل ندهد بغیر از این آب و هوای خانقه

مومن و بت پرست را کعبه و دیر قبله شد
کافرم ار مرا بود غیر در تو قبله گه

گرچه بجستجوی مه فتنه شوند مرد و زن
گر تو به بام بر شوی کس نکند نگه به مه

هرکه شراب میخورد بیرخ ساقیی چو تو
عمر عزیز میکند در سر کار می تبه

ای تو بهشت عاشقان حسن تو شد قیامتی
وه وه ازین جمال تو این چه خطست و چهره وه

گر مه و آفتاب من دیده ام از هوای تو
در صف عاشقان تو روسیهم ازین گنه

اهلی از آنپری مکن چشم بحال خویشتن
ترسمت از نظر رود تا تو بخود کنی نگه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.