هوش مصنوعی:
شاعر در این متن بیان میکند که به همت و عشق خود به دیگری (احتمالاً معشوق یا پیر مغان) افتخار میکند و به داراییهای مادی دنیا بیاعتناست. او ارزش عمر را در عشق و معنویت میداند و نه در تجارت و مادیات. همچنین، از مشکلات عشق و رهاییبخش بودن میخانه سخن میگوید و در نهایت، کعبه را در برابر عشق و میخانه بیارزش میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و پیچیدهای مانند عشق معنوی، بیاعتنایی به مادیات و اشاره به میخانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'میدخانه' و 'پیر مغان' نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
شمارهٔ ۱۲۷۹
نیست از همت خود با دو جهانم کاری
همتی دارم اگر هیچ ندارم باری
قیمت عمر ندانست و نداند هرگز
هرکرا نیست بیوسف صفتی بازاری
نیست غم گر دلم از شوق تو بسیار نماند
پیش رندان تو هم جان نبود بسیاری
مشکل عشق تو از مدرسه نگشود مرا
مگرم از در میخانه گشاید کاری
تو که در میکده با پیر مغانی اهلی
کعبه بگذار چه حاصل ز در و دیواری
همتی دارم اگر هیچ ندارم باری
قیمت عمر ندانست و نداند هرگز
هرکرا نیست بیوسف صفتی بازاری
نیست غم گر دلم از شوق تو بسیار نماند
پیش رندان تو هم جان نبود بسیاری
مشکل عشق تو از مدرسه نگشود مرا
مگرم از در میخانه گشاید کاری
تو که در میکده با پیر مغانی اهلی
کعبه بگذار چه حاصل ز در و دیواری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.