هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ترسِ دوری معشوق و نشستن او در کنار دیگران می‌گوید. او نمی‌خواهد معشوق را از بداندیشی منع کند، زیرا می‌ترسد که معشوق از سر لجبازی بیشتر با دیگران بنشیند. شاعر غمِ ننشستن معشوق را ندارد، بلکه غم این را دارد که معشوق به جای او، پیش دیگری بنشیند. او وصال نمی‌خواهد، زیرا معشوق از همنشینی با او شرم دارد. شاعر از معشوق می‌پرسد که چرا برای رنجاندن او، در دلش می‌نشیند و او را می‌آزارد. در پایان، شاعر به معشوق می‌گوید که اهل دلش از گوشه‌نشینان عالم شده‌اند و وقت آن است که کنار دلش بنشیند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی در شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۰۵

منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی
ترسم که به رغم من از آن بیش نشینی

غم نیست بمن گر ننشینی غم از آنست
کز من گذری غیر مرا پیش نشینی

وصل از تو نجویم که ترا ایشه خوبان
ننگ آید اگر با من درویش نشینی

ایکان نمک بهر جگر سوزی من چند
از دیده روی در جگر ریش نشینی

اهلی دلت از گوشه نشینان عدم شد
وقتست که پهلوی دل خویش نشینی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.