هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوهی که در بزم او حاکم است سخن می‌گوید و از نگاه و توجه معشوق به عنوان عاملی برای تسکین دردهایش یاد می‌کند. او خود را شکار طعنه‌های مردم می‌داند و از معشوق می‌خواهد که با نگاهی به او، دلش را شاد کند. شاعر معشوق را به‌عنوان نهال حسن و زیبایی توصیف می‌کند که دست دیگران به او نمی‌رسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۳۰۹

بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاهی
نفروخت هیچ شمعی که نکشتمش بآهی

چه خوش آنکه میگذشتی سوی من بناز و کردی
چه تبسمی نهانی چه بلای جان نگاهی

منم آن شکار وحشی که ز تیر طعنه هرگز
نبود ز دست مردم گذرم بهیچ راهی

به طفیل خسروی کن نظری چو میتوانی
که بیک نظر کنی خوش دل ریش دادخواهی

تو نهال حسن و اهلی چه گیا که بر تو دستش
نرسد و گر رسد هم بکجا رسد گیاهی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.