هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای عاشقانه سخن میگوید، با تصاویری از گل، شراب، و نالههای دل. شاعر از درد فراق و جفای معشوق مینالد و به می پناه میبرد تا از غم رهایی یابد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا سنگین باشد. همچنین اشارههایی به مصرف شراب دارد که نیاز به درک بالاتری از زمینههای فرهنگی و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۳۲۱
گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی
چو گل که در عرق افتد برون تراود خوی
چو همعنان نتوانم شد از روی خامی
پی سمند ترا گیرم و دوم از پی
چه جای آنکه بنالد دلم ز ناوک تو
که استخوان تنم ناله میکند چون نی
بیار می که بیابان غم رهی دورست
اگر مرا نبرد می نگردد اینره طی
بخون اهلی بیکس که دامنت گیرد
بکش به تیغ جفایش که الضمان علی
چو گل که در عرق افتد برون تراود خوی
چو همعنان نتوانم شد از روی خامی
پی سمند ترا گیرم و دوم از پی
چه جای آنکه بنالد دلم ز ناوک تو
که استخوان تنم ناله میکند چون نی
بیار می که بیابان غم رهی دورست
اگر مرا نبرد می نگردد اینره طی
بخون اهلی بیکس که دامنت گیرد
بکش به تیغ جفایش که الضمان علی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.