۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲۲

ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی
از تو بوی آشنا آید مگر یار منی

گر نگفتم با رقیبانی نگویی غافلم
غیرتم آید که گویم پیش اغیار منی

با حریفان هوسناکت هزاران مرحمت
من که از جان با توام در بند آزار منی

ایکه از روی چو گل یاد آری و خال سیاه
وه تو هم عاشق مگر بر لاله رخسار منی

گرچه چون اهلی نگردم هرگز از وصل تو شاد
زینقدر شادم که میگویم تو دلدار منی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.