۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲۶

بچنین جمال خوبی که تو گلعذار داری
اگرت فرشته خوانم بخدا که عار داری

من از آن سوی تو آیم که جز از تو کس ندارم
تو از آنگریزی از من که چو من هزار داری

من اگر وفا نمایم همه عمر کارم اینست
تو جفا و جور میکن بوفا چه کار داری

خطت ار چو مشک دم زد تو بروی خود میاور
که بود سیاه بختی که ازو غبار داری

تو چنین که میخرامی چمنی ز حسن و نازی
که قدی چو سرو و رویی چو گل بهار داری

چه شد ار شکار لیلی شده آهویی چو مجنون
تو بوادی محبت صد از این شکار داری

اگر از جفا بسوزد دلم اختیار دارد
دل از آن اوست اهلی تو چه اختیار داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.