هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود میگوید و از بیوفایی و بیتوجهی معشوق شکایت دارد. او احساس میکند که سینهاش از هر خرابی ویرانهتر است و دل سوختهاش جز بوی کباب از خود چیزی نمیشنود. شاعر از معشوق میخواهد که به او رحم کند و از ریختن خون نومیدش بپرهیزد، چرا که این کار گناهی بیثواب است. در پایان، شاعر اشاره میکند که معشوق حتی خود را نیز سگ دلدار نمیشمرد و همین باعث شده است که کسی از او حساب نبرد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۳۲۸
در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی
بیرون ندهم همچو گل از گریه گلابی
رحمت بمن ای گنج وفا نیست وگرنه
ویرانه تر از سینه من نیست خرابی
مست تو دل سوخته ماست که هرگز
نشنیده جز از سینه خود بوی کبابی
خون من نومید نریزی که گناه است
وز این گنهت به نبود هیچ ثوابی
اهلی تو چو خود را نشمردی سگ دلدار
اینست که کس برنگرفت از تو حسابی
بیرون ندهم همچو گل از گریه گلابی
رحمت بمن ای گنج وفا نیست وگرنه
ویرانه تر از سینه من نیست خرابی
مست تو دل سوخته ماست که هرگز
نشنیده جز از سینه خود بوی کبابی
خون من نومید نریزی که گناه است
وز این گنهت به نبود هیچ ثوابی
اهلی تو چو خود را نشمردی سگ دلدار
اینست که کس برنگرفت از تو حسابی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.