۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲۹

کاشکی ز اول بمن این کینه داری داشتی
تا دلم در کف عنان اختیاری داشتی

رخ ز من میتابد اکنون وه چه سان یاد آورم
آنکه بر آمد شد من اتنظاری داشتی

شد دلم محروم ازو با آنکه از نزدیکیش
گه خیال بوسه گه میل کناری داشتی

خود چو نقصان آمدی با قدر آنسلطان حسن
گر چو من مسکین گدای خاکساری داشتی

جرم یاران نیست اهلی را گناه از طالع است
ورنه همچون دیگران او نیز یاری داشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.