۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۳۲

دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی
چو فرشته میخرامی که چو ماه آسمانی

ز قبای نیلگونت بگمان فتاده خلقی
که مگر به نیل چشمم گذری کنی نهانی

همه روز مهر خوبان ز حسود می نهفتم
تو ولیکن آفتابی ز کسی نهان نمانی

نه تو بودی ای پریرخ که زدی بتیغ خلقی
ز هلاک من چه ترسی بکشم چنانکه دانی

ز فسون چشم مستت که فسانه گشت اهلی
بجهان فتاده فتنه تو چه فتنه جهانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.