هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و علاقهی عمیق خود به معشوق سخن میگوید و از او میخواهد که به دیدارش بیاید و مهمان او شود. او از معشوق میخواهد که از بیگانگی بپرهیزد و به او نزدیک شود، چرا که تمام دل و جان خود را به او داده است. شاعر معشوق را گنج حسن و ناز میخواند و امیدوار است که او از حال و روز ویران شاعر آگاه شود. او ابراز میکند که از همه بریده و تنها متعلق به معشوق است و امید دارد که معشوق نیز از آن او شود. در پایان، شاعر از معشوق میپرسد که چگونه ممکن است به کلبهی غم و اندوه او راضی شود.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'بیگانگی' و 'دل ویران' نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی برای درک کامل دارند.
شمارهٔ ۱۳۳۳
خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی
تا حال من ببینی و حیران من شوی
بیگانگی مکن که دل و جان خویشتن
زان داده ام تو را که دل و جان من شوی
ای گنج حسن و ناز، دل من خراب تست
باشد که آگه از دل ویران من شوی
چون من بریدم از همه، گشتم از آن تو
دارم امید آنکه تو هم زان من شوی
جایی که جا به دیده اهلی نمی کنی
راضی کجا به کلبه احزان من شوی
تا حال من ببینی و حیران من شوی
بیگانگی مکن که دل و جان خویشتن
زان داده ام تو را که دل و جان من شوی
ای گنج حسن و ناز، دل من خراب تست
باشد که آگه از دل ویران من شوی
چون من بریدم از همه، گشتم از آن تو
دارم امید آنکه تو هم زان من شوی
جایی که جا به دیده اهلی نمی کنی
راضی کجا به کلبه احزان من شوی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.