هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، رنج، امید و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از عشق و دردهای آن می‌گوید و از ساقی و می‌خواهد تا جامی به او ببخشد. همچنین، از بخت بد و جستجوی بی‌فایده میوه از درخت بید شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر به عشق و فداکاری مانند پروانه اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که سایه‌ای از توجه به او افتد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۳۳۴

مارا کشی و زنده جاوید میکنی
عیسی نکرد آنچه تو خورشید میکنی

امید هرکه هست ز تیغ تو حاصلست
مارا گناه چیست که نومید میکنی

جامی ببخش و همت رندان مست بین
تا کی سخن ز حشمت جمشید میکنی

ساقی شدست مطرب دل خیز ایحریف
گر رقص بر ترانه ناهید میکنی

اهلی ز شاخ بخت چه جویی بر مراد
بیهوده میوه یی طلب از بید میکنی

تو ایسوار چرا سایه همعنان سازی
مگر که بر سر عاشق دو اسبه می تازی

خوش آندمیکه دل از غصه با تو پردازم
تو هم دمی بمن دردمند پردازی

بجز هلاک خودش آرزو نباشد هیچ
کسیکه یافت چو پروانه ذوق جانبازی

من ایهمای شرف کی رسم بطالع تو
مگر که هم تو مرا سایه بر سر اندازی

بسوز سینه اهلی اگر رسی شاید
که ناز حسن گذاری بعشق او نازی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.