۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۴۱

کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی
محمل از چرخ مخواه و شتر از بام مجوی

وعده کام ز شیرین دهنان هست هلاک
یاد ناکامی فرهاد کن و کام مجوی

همدم خاص سگ او شو و بگریز ز خلق
یعنی امید دل از دوستی عام مجوی

هرکه در بند کسی نیست گرفتار خودست
صید زلفش شو و آزادی ازین دام مجوی

عمر خود صرف مکن در طلب آب حیات
باده پخته خور و آرزوی خام مجوی

سگ او شو بنهان اهلی و شهرت مطلب
نام خود گم کن و چون بوالهوسان نام مجوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.