۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۴۴

گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کنی
خنده یی کن که رگ مرده من زنده کنی

گر بدین شکل و شمایل گذری بر یوسف
با همه سلطنتش بار دگر بنده کنی

رحمتی کن که برآری چو گل از خاک مرا
چند چون نرگسم از غصه سرافکنده کنی

در میخانه برندان بگشا کعبه بهل
کعبه آنست که غمخواری درمانده کنی

پرده بر اهلی دلسوخته چون لاله مدر
سهل باشد که دلی سوخته شرمنده کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.