۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۴۵

گیرم دل من از غم دیوانه زیست باری
در عالم از غم دل وارسته کیست باری

ایشمع از آن پریرو و دیوانه گر نگشتی
این گریه از چه داری و آن خنده چیست باری

هرچند مهر گردون رحمی بکس ندارد
بر من بچشم رحمت گردون گریست باری

ای من غلام رویت گر میکنی قبولم
پیش من این غلامی آزادگی است باری

یاران بکامرانی مرد غمت نبودند
اهلی بنامرادی مردانه زیست باری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.