هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دل و عشق نافرجام خود می‌گوید. او با وجود وفاداری و عشق بی‌شائبه‌اش، از بی‌عنایتی معشوق شکایت دارد و درد بی‌پایان دلش را بیان می‌کند. شاعر معتقد است که هر کس از زیبایی معشوق سخن می‌گوید، اما تنها اوست که جانش را بی‌گناه فدای این عشق کرده است. او همچنین از بخت بد خود گله دارد که هرگز از او حمایت نکرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد دل، بی‌عنایتی معشوق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۳۴۶

بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی
دل باز ده که با تو بگویم حکایتی

ما بنده توییم چرا بی عنایتی
کس دل به بندگی ننهد بی عنایتی

از درد دل نهایت کارم پدید نیست
درد دل است این که ندارد نهایتی

از آب خضر و آتش موسی غرض تویی
هرکس کند ز قصه حسنت روایتی

جز ما که جان به مهر تو دادیم بی گناه
از جرم دوستی نکشد کس جنایتی

پیش تو در حمایت بخت است هر که هست
هرگز نکرد بخت بد ما حمایتی

اهلی دل از وفای تو و بخت خود بردی
لیکن هنوز میکشدش دل سرایتی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.