هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن میگوید. او از محبوبش میخواهد که قدر خود را بداند و به دیگران توجه نکند. همچنین، از دردهای عشق و نامرادیهای زندگی شکایت میکند و بیان میکند که غم عشق بهتر از شادیهای بیمعناست.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند نامرادی و رنج نیاز به بلوغ فکری برای درک دارند.
شمارهٔ ۱۳۴۸
تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامرادی
نفسی غم تو بهتر که هزار ساله شادی
همه عاشقند یارب چه بلاست این که مارا
همه حسرتست و حرمان همه رنج و نامرادی
بتو حال خود چه گویم که بحال کسی نیفتی
غم کس کجا شناسی تو که دل بکس ندادی
بشناس قدر خود را به پری مشو مقابل
چه پری که گر بدانی ز فرشته هم زیادی
چو تو ایسواد دیده نشدی غبار راهش
برو از نظر چو اشکم که ز چشم من فتادی
ببلا بساز اهلی که بکوی نازنینان
چو لب از وفا گشودی در صد بلا گشودی
نفسی غم تو بهتر که هزار ساله شادی
همه عاشقند یارب چه بلاست این که مارا
همه حسرتست و حرمان همه رنج و نامرادی
بتو حال خود چه گویم که بحال کسی نیفتی
غم کس کجا شناسی تو که دل بکس ندادی
بشناس قدر خود را به پری مشو مقابل
چه پری که گر بدانی ز فرشته هم زیادی
چو تو ایسواد دیده نشدی غبار راهش
برو از نظر چو اشکم که ز چشم من فتادی
ببلا بساز اهلی که بکوی نازنینان
چو لب از وفا گشودی در صد بلا گشودی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.