۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵۱

گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی
ور بناکامی بسازی کامرانیها کنی

سر نهی بر آستان دوست هر گه کز وفا
چونسگان عمری بکویش پاسبانیها کنی

پیش آنشاه بتان گر لاف نادانی زنی
به که اظهار کمال و نکته دانیها کنی

من نرنجم هرگز از بیمهریت ای آفتاب
گرچه با دشمن بر عمم مهربانیها کنی

طوطی جان را کنی ز آیینه رخ صید خود
خاصه کز شکر لبی شیرین زبانیها کنی

قصه کوته کن شهید عشق شو اهلی چو من
تا کی از فرهاد و مجنون قصه خوانیها کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.