هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر آرزو میکند که همیشه در خدمت معشوق باشد و حتی رنجهای عشق را به آسایش ترجیح میدهد. او زیبایی و مقام معشوق را ستایش میکند و از بیتوجهی او شکایت دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند زخم عشق و جفا نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۵۳
کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی
تا شب و روز رخم در کف پایت بودی
لذت زخم تو از راحت مرهم بیش است
کاش بر من همه دم زخم جفایت بودی
کاش جان بلبل باغ تو شدی تا همه وقت
در تماشای رخ روح فزایت بودی
ای پریرخ مه نو ابروی شوخ تو ندید
ورنه دیوانه و انگشت نمایت بودی
آنچه من یافتم از حسن تو گر دیدی خلق
هر دو عالم همه یکبار فدایت بودی
اینهمه حشمت و خوبی که خدا داد بتو
جای آنست که رحمی بگدایت بودی
اهلی از دعوی یاری بدرش جای نبود
گر سگش میشدی آنجا همه جایت بودی
تا شب و روز رخم در کف پایت بودی
لذت زخم تو از راحت مرهم بیش است
کاش بر من همه دم زخم جفایت بودی
کاش جان بلبل باغ تو شدی تا همه وقت
در تماشای رخ روح فزایت بودی
ای پریرخ مه نو ابروی شوخ تو ندید
ورنه دیوانه و انگشت نمایت بودی
آنچه من یافتم از حسن تو گر دیدی خلق
هر دو عالم همه یکبار فدایت بودی
اینهمه حشمت و خوبی که خدا داد بتو
جای آنست که رحمی بگدایت بودی
اهلی از دعوی یاری بدرش جای نبود
گر سگش میشدی آنجا همه جایت بودی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.