هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به موضوعاتی مانند عشق، وصال، هجران، صبر و پشیمانی میپردازد. شاعر از یوسف گرانجانی و سبکروحی سخن میگوید و تأکید میکند که بدون گذراندن سختیها، بهار روحانی و وصال ممکن نیست. همچنین، اشارهای به از دست دادن صبر در پی پریشانیها و مقایسهای بین مردن در هجران و زنده ماندن با درد دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند پشیمانی و هجران ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۳۵۷
گر بود یوسفش گرانجانی
بگرانجانی خود ارزانی
وقت آن خوش که از سبکروحیست
همچو ساغر گشاده پیشانی
تا نگردد ز گریه دیده سپید
نشکفد نو بهار روحانی
ایگل از خود ملاف کان عارض
گر به بینی ورق بگردانی
هر که خود را نکشت روز وصال
میکشد آخرش پشیمانی
از سر زلف یار رشته صبر
گم کنی هر دم از پریشانی
اهلی از هجر دل بمردن نه
مرده بهتر که زنده درمانی
بگرانجانی خود ارزانی
وقت آن خوش که از سبکروحیست
همچو ساغر گشاده پیشانی
تا نگردد ز گریه دیده سپید
نشکفد نو بهار روحانی
ایگل از خود ملاف کان عارض
گر به بینی ورق بگردانی
هر که خود را نکشت روز وصال
میکشد آخرش پشیمانی
از سر زلف یار رشته صبر
گم کنی هر دم از پریشانی
اهلی از هجر دل بمردن نه
مرده بهتر که زنده درمانی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.