۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۶۵

صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلافی
کاین عشق نمی بندد بی آینه صافی

خوش آنکه طبیب من آمد بسر خسته
میداد ز لب شربت میخواند هوالشافی

گتم که تو چون عیسی گر مرده کنی زنده
حاجت بدعا نبود هرچند بود کافی

مشتاقترم هر دم ساقی به می وصلت
بر تشنه مستسقی دریا نبود وافی

اهلی به نسیم خود دل زنده کنش چون تو
هم گلبن مقصودی هم گلشن الطافی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.