هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج ناشی از جدایی و ستم را بیان میکند. شاعر از ظلم و جفای معشوق یا فردی دیگر شکایت دارد و تأثیرات عمیق این رنجها را بر زندگی خود شرح میدهد. همچنین، اشارهای به انتقام و عواقب این رفتارها دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند درد، ستم و انتقام است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'از خون اسیران نشود سیر سگ تو' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۳۶۷
رفتی و چراغ ستم افروخته کردی
دیدی که چه باروز من سوخته کردی
کشتی بجفا شهری و از درد رهاندی
درد همه در جان من اندوخته کردی
از خون اسیران نشود سیر سگ تو
اکنون که بخون منش آموخته کردی
تا باز کجا میروی امشب به شبیخون
کز آتش می شمع رخ افروخته کردی
اهلی چه گشودی برخ ماه وشان باز
چشمی که بصد خون جگر دوخته کردی
دیدی که چه باروز من سوخته کردی
کشتی بجفا شهری و از درد رهاندی
درد همه در جان من اندوخته کردی
از خون اسیران نشود سیر سگ تو
اکنون که بخون منش آموخته کردی
تا باز کجا میروی امشب به شبیخون
کز آتش می شمع رخ افروخته کردی
اهلی چه گشودی برخ ماه وشان باز
چشمی که بصد خون جگر دوخته کردی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.