۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷۳

ایکه در آیینه بینی روی و ناز افزون کنی
آه اگر خود را بچشم من ببینی چون کنی

پنجه صبر مرا هرچند برتابی به جور
کی عنان قهر خود از دست من بیرون کنی

شیوه شیرین نهان میداری از ناموس خود
ورنه از یک خنده صد فرهاد را مجنون کنی

از تو زان نالم که گه گاهی دل ریش مرا
مرهمی بخشی ز زخم دیگرش پرخون کنی

از لب لعل تو اهلی در خمار غم بسوخت
هم مگر معجون دردش زان لب میگون کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.