۱۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷۹

چه سر پیش آری و با خود مرا همراز گردانی
بلب چندک رسانی جان و دیگر باز گردانی

بخون من چه دشمن را اشارت میکند چشمت
هلاک صد چو من این بس که چشم از ناز گردانی

ز مستی دوست از دشمن نمیدانی از آن با غیر
سخنگویی و روی از عاشق جانباز گردانی

اگر افسانه عشقت بپایان آورم صد ره
چو گویی یکسخن دیگر همان آغاز گردانی

چو بلبل از خزان هجر اهلی بسته لب تا کی
بیا ایگل که تا بازش سخن پرداز گردانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.