۴۴۳ بار خوانده شده

غزل ۲۱

نادر از عالم توحید کسی برخیزد
کز سر هر دو جهان در نفسی برخیزد

آستین کشتهٔ غیرت شود اندر ره عشق
کز پی هر شکری چون مگسی برخیزد

به حوادث متفرق نشوند اهل بهشت
طفل باشد که به بانگ جرسی برخیزد

سنگ‌وش در ره سیلاب کجا دارد پای
هر که زین راه به بادی چو خسی برخیزد

گرچه دوری به روش کوش که در راه خدای
سابقی گردد اگر بازپسی برخیزد

سعدیا دامن اقبال گرفتن کاریست
که نه از پنجهٔ هر بوالهوسی برخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۰
گوهر بعدی:غزل ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.