هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و محبت به معشوق سخن می‌گوید و از دوری و بی‌توجهی او شکایت می‌کند. او معشوق را به خورشید تشبیه می‌کند که نورش را از هیچ‌کس دریغ نمی‌کند، اما خودش از شاعر دوری می‌کند. شاعر از درد و رنج خود می‌گوید و معشوق را به خاطر بی‌تفاوتی‌اش سرزنش می‌کند. او همچنین به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره می‌کند و از او می‌خواهد که به او توجه کند. در پایان، شاعر به قدرت و شکوه معشوق در سرزمین پارس اشاره می‌کند و او را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان

نظر دریغ مدار از من ای مه منظور
که مه دریغ نمی‌دارد از خلایق نور

به چشم نیک نگه کرده‌ام تو را همه وقت
چرا چو چشم بد افتاده‌ام ز روی تو دور

تو را که درد نبودست جان من همه عمر
چو دردمند بنالد نداریش معذور

تن درست چه داند به خواب نوشین در
که شب چگونه به پایان همی برد رنجور؟

مرا که سحر سخن در همه جهان رفتست
ز سحر چشم تو بیچاره مانده‌ام مسحور

دو رسته لؤلؤ منظوم در دهان داری
عبارت لب شیرین چو لؤلؤ منثور

اگر نه وعدهٔمؤمنبه آخرت بودی
زمین پارس بهشتست گفتمی و تو حور

تو بر سمندی و بیچارگان اسیر کمند
کنار خانهٔ زین بهره‌مند و ما مهجور

تو پارسایی و رندی به هم کنی سعدی
میسرت نشود مست باش یا مستور

چنین سوار درین عرصهٔ ممالک پارس
ملک چگونه نباشد مظفر و منصور؟

اجل و اعظم آفاق شمس دولت و دین
که برد گوی نکو نامی از ملوک و صدور
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح امیر انکیانو
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - نصیحت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.