هوش مصنوعی: این متن شعری از سعدی است که در آن شاعر از شکرگزاری به خداوند برای نجات از سختی‌ها و بازگشت به آغوش عزیزان سخن می‌گوید. او از گذراندن روزهای سخت و رسیدن به روزهای خوش و نوروزی یاد می‌کند و از دشمنانی که نمی‌خواستند چنین روزی فرا برسد، انتقام می‌گیرد. در نهایت، شاعر ادب و احترام به خورشید را یادآور می‌شود و بیان می‌کند که شب تاریکی ندیده‌اند.
رده سنی: 15+ این متن به دلیل استفاده از زبان و مفاهیم شعری کلاسیک و نیاز به درک عمیق‌تر از مفاهیم ادبی و فلسفی، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتقام و شکرگزاری ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق

المنةلله که نمردیم و بدیدیم
دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم

در رفتن و بازآمدن رایت منصور
بس فاتحه خواندیم و به اخلاص دمیدیم

تا بار دگر دمدمهٔ کوس بشارت
وآوای درای شتران باز شنیدیم

چون ماه شب چارده از شرق برآمد
رویی که در آن ماه چو نو می‌طلبیدم

شکر شکر عافیت از کام حلاوت
امروز بگفتیم که حنظل بچشیدیم

در سایهٔ ایوان سلامت ننشستیم
تا کوه و بیابان مشقت نبریدیم

وقتست به دندان لب مقصود گزیدن
آن شد که به حسرت سرانگشت گزیدیم

دست فلک آن روز چنان آتش تفریق
در خرمن ما زد که چو گندم بطپیدیم

المنةلله که هوای خوش نوروز
باز آمد و از جور زمستان برهیدیم

دشمن که نمی‌خواست چنین روز بشارت
همچون دهلش پوست به چوگان بدریدیم

سعدی ادب آنست که در حضرت خورشید
گوییم که ما خود شب تاریک ندیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.