هوش مصنوعی: این شعر از عشق، درد، حسرت جوانی، و ناتوانی‌های پیری سخن می‌گوید. شاعر از عشق آتشین، دل‌ربایی معشوق، و رنج‌های روحی خود می‌گوید. همچنین، اشاراتی به ضعف، پیری، و حسرت‌های گذشته دارد. در برخی ابیات، شاعر از ستمگران و ناملایمات زندگی گله می‌کند و در نهایت، به مفاهیمی مانند آزادی و تفکر عمیق اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی ابیات حاوی مفاهیم فلسفی و انتزاعی هستند که نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۶۱

امشب آتشین رویی گرم ژندخوانیهاست
کز لبش نوا هر دم در شرر فشانیهاست

تا در آب افتاده عکس قد دلجویش
چشمه همچو آیینه فارغ از روانیهاست

در کشاکش ضعفم نگسلد روان از تن
این که من نمی میرم هم ز ناتوانیهاست

از خمیدن پشتم روی بر قفا باشد
تا چه ها درین پیری حسرت جوانیهاست

کشته دل خویشم کز ستمگران یکسر
دید دلفریبی ها گفت مهربانیهاست

سوی من نگه دارد چین فگنده در ابرو
با گران رکابی ها خوش سبک عنانیهاست

دائم از سر خاکم رخ نهفته بگذشتن
هان و هان خدا دشمن این چه بدگمانیهاست

شوخیش در آیینه محو آن دهن دارد
چشم سحرپردازش باب نکته دانیهاست

با عدو عتابستی وز منش حجابستی
وه چه دلربائی ها هی چه جانستانیهاست

با چنین تهیدستی بهره چه بود از هستی
کار ما ز سرمستی آستین فشانیهاست

ای که اندرین وادی مژده از هما دادی
بر سرم ز آزادی سایه را گرانیهاست

ذوق فکر غالب را برده ز انجمن بیرون
با ظهوری و صائب محو همزبانیهاست
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.