۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

لب شیرین تو جان نمکست
وین که گفتم به زبان نمکست

در نهاد نمک از رشک لبت
هست شوری که فغان نمکست

ای شده لطف و عتابت همه ناز
ناز در عهد تو کان نمکست

ناز سرمایه دیگر ز تو یافت
نمک خوان تو خوان نمکست

شورها صرف فغانم کردند
نمک از حسرتیان نمکست

زخم ما پنبه مرهم دارد
زین سفیدی که نشان نمکست

گر نمکسود کنی زخم دلم
سود زخم ست و زیان نمکست

گفتی الماس فشاندم، تو و حق
نازش من به گمان نمکست

نطق من مایه من بس غالب
خود نمک گوهر کان نمکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.