هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند گذر زمان، ناپایداری زندگی، عشق، شادی و غم، و مرگ می‌پردازد. شاعر از یار و روزگار جوانی یاد می‌کند که مانند عید بهاری آمده و رفته است. همچنین، از ناپایداری وجود و خیال، شکار زندگی توسط تقدیر، و رفت و آمد موج‌های بحر زندگی سخن می‌گوید. در نهایت، متن به فریبندگی جلوه‌های دنیا و پروانگی جان در برابر شمع مزار اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند ناپایداری زندگی، مرگ، و تقدیر، برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اشارات مانند 'جلوه قاتل' و 'شمع مزار' ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۴

یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت
همچو عیدی که در ایام بهار آمد و رفت

تا نفس باخته پیروی شیوه کیست
تندبادی که به تاراج غبار آمد و رفت

سبحه گردان اثرهای وجودست خیال
هر چه گل کرد تو گویی به شمار آمد و رفت

طالع بسمل ما بین که کماندار ز پی
پاره ای بر اثر خون شکار آمد و رفت

شادی و غم همه سرگشته تر از یکدگرند
روز روشن به وداع شب تار آمد و رفت

هرزه مشتاب و پی جاده شناسان بردار
ای که در راه سخن چون تو هزار آمد و رفت

برق تمثال سراپای تو می خواست کشید
طرز رفتار ترا آینه دار آمد و رفت

هله غافل ز بهاران چه طمع داشته ای
گیر کامسال به رنگینی پار آمد و رفت

به فریب اثر جلوه قاتل صد بار
جان به پروانگی شمع مزار آمد و رفت

غالبا عین حزینست به هنجار بروز
موج این بحر مکرر به کنار آمد و رفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.